کد مطلب:148646 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

دیدار بادیه نشین با حسین و سخاوت آن حضرت
مردی بیابانی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت: «ای پسر


رسول خدا صلی الله علیه و آله من ضامن دیه ی كامل (خونبهای یك انسان) شده ام و از ادای آن عاجزم، پیش خود گفتم: از كریمترین شخص چاره جویی می كنم، شخصی را از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله كریمتر از تو نیافتم، اینك خدمتت آمده ام.»

امام حسین علیه السلام به او فرمود: «ای برادر عرب،: سه مسأله از تو می پرسم، اگر یكی از آنها را پاسخ دادی یك سوم دیه را به تو می دهم، اگر دو مسأله را پاسخ دادی، دو سوم دیه را می دهم و ارگ هر سه مسأله را جواب دادی، همه ی دیه را به تو خواهم داد.»

مرد بیابانی عرض كرد: «ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا مثل تو از مثل من، مسأله می پرسد، تو از خانه ی علم و شرف برخاسته ای! تو كجا و من كجا؟

امام فرمود: «المعروف بقدر المعرفة؛ نیكی به اندازه ی سطح شناخت افراد سنجیده می شود.»

او عرض كرد: بپرس، اگر ندانستم از شما یاد می گیرم.

امام فرمود: «چه عملی بهترین عمل است؟»

او گفت: «ایمان به خدا (امام پسندید)

امام فرمود: «چه چیز موجب نجات از هلاكت می شود؟»

او عرض كرد: «اطمینان به خدا» (امام پسندید)

امام فرمود: «چه چیز زینت مرد است؟»

او عرض كرد: عملی كه همراه حلم (بردباری و تسلط بر خویشتن) باشد. (امام پسندید)


امام فرمود: بعد از این چه؟

او عرض كرد: «ثروتی كه همراه جوانمردی و انصاف باشد.»

امام فرمود: «بعد از این چه؟»

او عرض كرد: «فقیری كه شكیبایی داشته باشد.»

امام فرمود: اگر كسی هیچیك از اینها را نداشت، بعد از اینها چه؟

او عرض كرد: صاعقه ای از آسمان بیاید و او را بسوزاند، زیرا او سزاوار این عذاب است.

امام حسین علیه السلام خندید، آنگاه دستور داد كیسه ی پولی كه در آن هزار دینار بود به او دادند و انگشترش را نیز به او بخشید كه نگین آن دویست درهم ارزش داشت و فرمود: هزار دینار را به طلبكارت بده و انگشتر را صرف زندگی خود كن.

مرد اعرابی گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند داناتر است كه رسالش را بر عهده ی چه شخصی قرار دهد.» (انعام / 124) [1] .


[1] بحار، ج 44، ص 197.